نقش محمد بن ابی بکر در جنگ های داخلی دوره خلافت امام علی (ع)
نقش محمد بن ابی بکر
در جنگ های داخلی دوره خلافت امام علی (ع) - (علمی-تخصصی)
نویسندگان:
ناصر باقری بیدهندی (استادیار جامعه المصطفی العالمیه)
معصوم تون زاوا (دانش آموخته کارشناسی ارشد تاریخ تمدن اسلامی، جامعه المصطفی العالمیة)
چکیده:
محمد بن ابی بکر از شخصیتهای تأثیرگذار در برخی از حوادث مهم در دورهی خلافت امیرالمؤمنین علی(ع) است. وی در دورهی خلافت امام علی رویکرد همگرایی داشته است. این نوشتار، به بررسی نقش محمد بن ابی بکر در برخی از حوادث دورهی خلافت امام علی از جمله جنگ جمل و صفین پرداخته است. وی در جنگ جمل نقش بسیار مهمی ایفا کرد. بنابر شواهد تاریخی، در جنگ صفین نیز حضور داشته و برای طرفداران امام علی نقطه قوتی در برابر دشمن بود.
واژگان کلیدی
محمد بن ابی بکر، امیرالمومنین علی(ع)، همگرایی ، نقش، جنگ جمل ، جنگ صفین.
مقدمه
محمد بن ابی بکر در بیست و پنجم ذیالقعده( اسدالغابه،ج4،ص 326 ) سال دهم هجری در مسیر کاروان حجة الوداع پیامبر اکرم از مدینه به مکه، در مکانی به نام «بیدا» چشم به جهان گشود.(طبقات الکبری، ج8، ص 221 و بلاذری، ج1،ص 538) کنیهی محمد به گفتهی ابنقتیبه، ابوالقاسم است. ( ابن ابی الحدید، ج 6،ص53) واقدی و ابوحاتم حنظلی رازی، از طرق مختلف نقل کرده اند که عایشه، خواهر وی کنیهی او را «ابو القاسم» گذاشت. (ابن ابی الحدید، ج1، ص 538) کسانی دیگر کنیهی اورا اباعبدالرحمان گفته اند. (ابن ابی الحدید، ج6، ص 253) بعضی هم کنیهی او را اباعبدالملک گفته اند. (بلاذری، ج1،ص 538) مشهورآن است که کنیهاش محمد ابالقاسم بود. علت شهرت این کنیه این است که محمد دارای پسری به نام قاسم بود. محمدبن ابی بکر، ملقب به «عابدِ قریش»(مسعودی، ج2، ص 300) نیز بوده است.
پدر محمد ابوبکر، عبدالله ابن ابی قحافه(ابوبکر) از تیرهی بنیتَیْم بن مُرّه ازتیره های قریش است. ( طبقات ج3، ص 125و126 و جمهره انساب العرب، ص 136) وی پس از درگذشت پیامبر، به عنوان خلیفه به قدرت رسید که چگونگی انتخاب او در تاریخ، به یکسان گزارش نشده است. ابوبکر در سقیفهی بنیساعده، بر اساس طرحی عجولانه به خلافت رسید.(حتی، ص 180) مادر محمد بن ابی بکر، اسما، دختر عمیس بنمعدبنتیم خثعمی(طبری، ج2، ص 351) از قبیله قحطانی بنیخثعم بن انمار و مادر اسما خوله معروف به هند، دختر عوف بن زهیر بن حارث بن حماطه، از مردم جُرَش، است.(جمهره انساب العرب، ص 436) اسما همراه اولین همسرش جعفر بن ابیطالب، از نخستین اسلام آورندگان است.( اسدالغابه، ج6،ص 14 و طبقات الکبری، ج8، ص 219) درسال هشتم هجری، پس از شهادت جعفر بن ابیطالب در سریهی موته، پیامبر از اسما دلجویی کرد.( طبقات الکبری، ج8،ص 220) در جنـگ حنین- که پس از فتح مکّه در سال هشتم روی داد- پیامبر اورا به عقد ابوبکر درآورد. (ابن حجر، ج8، ص215) ثمرهی این ازدواج تولد محمد بود که در سال دهم هجری در بیدا اتفاق افتاد.
محمدبنابیبکر پدر خود را در سه سالگی از دست داد.(قاموس الرجال، ج7، ص 497) و پس از ازدواج مادرش با امام علی به خانه¬ی آن حضرت رفت و تحت تأثیر و تربیت خاندان اهلبیت قرارگرفت. این دوران نقش مهمی در رشد معنوی و فکری محمد داشت و او را فردی عالم و زاهد و شجاع و مبارز ساخت.
آغاز حضور محمد بن ابیبکر در صحنهی فعالیتهای سیاسی و نظامی، در دورهی خلافت عثمان بود. سال دقیق آغاز حضور محمد در لشکرکشیهای مسلمانان به سرزمینهای کفر در تاریخ ثبت نشده است. احتمالاً محمد بن ابیبکر پس از رسیدن به سنّ بلوغ، به عنوان رزمنده در جنگهای دورهی عثمان علیه غیر مسلمانان شرکت میکرده است. اولین گزارشی که حضور محمدبنابیبکر را در جنگ ثبت کرده، بنابر نقل مورخان، جنگ «صواری»(طبری،ج4،ص 288و ابن اثیر،ج3، ص 117) بوده است. محمد در دورهی خلافت عثمان نقش کلیدی و بسیار مهمی ایفا کرد که برای پرداختن به این مباحث مجالی نیست. چون مقالهی حاضر مربوط به نقش محمد بن ابی بکر در دورهی خلافت امام علی است، دراین مقاله به بررسی نقش محمد در جنگ های این دوره، از جمله جنگ جمل و صفین خواهیم پرداخت.
محمدبنابیبکرکه علاقهی خاصی به امام علی داشت و فقط او را لایق جانشینی پیامبر می دانست، پس از مرگ عثمان، فرصتی برای رساندن منصب خلافت به اهلش یعنی امام علی پیدا کرد. وقتی که گروههای مختلف برای اعتراض به عملکرد نادرست عثمان قیام کردند و به مدینه آمدند، هرگروهی برای ارائهی اعتراضهای خود به نزد شخصیتهای ساکن مدینه رفتند. اما مصریان ازهمان ابتدا تمایل به امام علی داشتند و به نزد ایشان رفتند.(طبری، ج4، ص 349) شکی نیست که حضور محمد بن ابی بکر در میان رهبران مصری، این تمایلات را دوچندان کرد.
بنابراین پس از مرگ عثمان، مردم مدینه جمع شدند و برای تعیین سرنوشت خود با اصحاب بزرگ مهاجر و انصار - همراه با اعضای قبلی شورای منتخب عمر- به مشورت پرداختند. در این میان شخصیت های بزرگی همچون مالک اشتر، عمار و محمدبنابیبکر حضور داشتند. در این مشورت تنها نامی که شایستهی خلافت بود، امام علی بود. بدون تردید، محمدبنابیبکر مصریان را در این امر مجاب کرده بود. در این جریان، مصریان نسبت به گروه های دیگر کوفیان و بصریان فعالیت بیشتری داشتند. بقیهی گروهها پیرو مصریان بودند. (طبری،ج 4،ص 434)
زمانی که مردم متفق القول شدند که امام علی را به عنوان خلیفه انتخاب کنند، در پیشاپیش مردم، مالک اشتر، محمدبنابىبکر و عماربنیاسر حرکت مىکردند(مفید، ص162) و مردم مصر نیز به پیروی از محمدبنابیبکر پرداختند تا به خانهاى که على در آن بود رسیدند و با اصرار زیاد مردم و صحابه پیامبر، امام علی بیعت کرد و خلافت را به عهده گرفت.
محیطی که امیر المومنین علی از حکومت سیزده ساله عثمان به میراث برد، با محیط خلافت شیخین تفاوت داشت. از طرفی، وفور نعمت و غنیمتی بود که از پیشرفت و تسلط اعراب بر کشورهای مغلوب به دست آمده بود و از طرف دیگر چگونگی توزیع و تحصیل مال و مقام. در نتیجه طبقهی جدیدی ایجاد شده بود که در روزهای آخر حکومت عثمان صاحب ثروت زیادی شده بودند و از عدالت علی بر خودی و بیگانه و دادگری او نسبت به ضعیف و قوی آشنا بودند و طبعاً از خلافت علی تنفر و وحشت داشتند.
کم کم طبقهای اعلام نارضایتی کرد که از زمان عمر، با فتوحات و بعداً در زمان عثمان در اثر سیاست مالی وی و اقطاعاتی که دریافت کرده بودند ثروتی اندوخته، اما قدرت سیاسی نیافتند و تصور میکردند که امیرالمؤمنین علی به آنان قدرت سیاسی و بر منطقه ای ولایت خواهد داد. طلحه و زبیر که خلیفهی دوم آنان را در شورا، همتای علی قرار داده بود، اکنون از امیرالمؤمنین علی (ع) انتظار داشتند آنان را در حکومت خود شریک کند.
ایشان زمانی که دیدند امام علی بیش از خلفای سه گانهی پیشین، به سنّت وسیرهی رسول خدا9 نزدیک است، تحمل نکرده و عَلَم مخالفت، علیه امیرالمومنین علی برداشتند و مشکلاتی را برای حکومت وی ایجاد کردند. بهانهی آنان برای مخالفت با امیرالمؤمنین علی قتل عثمان بود. تقریبا هرکسی که با امیرالمؤمنین علی مخالفت می کرد بهانهی قتل عثمان را می آورد.
۱ . محمد در جنگ جمل
جنگ جمل اولین جنگ داخلی بود که 7 ماه پس از خلافت امیرالمومنین علی، در ماه جمادی الثانی سال ۳۶ ق اتفاق افتاد. (طبری،ج4، ص 506 و یعقوبی،ج2، ص182 و مسعودی، ج2، ص351) این اولین فتنهی فرصتطلبان و سودجویان از واقعهی قتل عثمان است که دستاویزی علیه امیرالمومنین علیه السلام قرار دادند. سرکردهی این گروه، خواهر محمد بن ابی بکر، عایشه بود.
اجماع راویان و سیره نویسان این است که پس از مرگ عثمان جارچی ها براى اعلام خبر مرگ او، به همهجا روانه شدند و چون جارچى به مکه رسید و عایشه این خبر را شنید، نخست شاد شد و گفت: کردارش او را به کشتن داد، زیرا کتاب خدا را سوزاند و سنّت پیامبر خدا را از میان برد و خدایش بکشت. او از جارچى پرسید: مردم با چه کسى بیعت کردند؟ گفت: هنوز از مدینه بیرون نیامده بودم که طلحه بزها و گوسفندان عثمان را تصرف کرد و کلیدهایى براى درهاى بیت المال ساخت و ظاهراً شکى نیست که مردم با او بیعت کردهاند. عایشه گفت: آرى، اى انگشت کوچک!. (خطاب به طلحه در غیاب او) تو را براى خلافت شایسته و سزاوار دیدند؛ سپس گفت: بارهاى مرا ببندید که عمرهام را گزاردهام و مىخواهم به خانهی خود بروم. چون بار او را بستند، بر مرکب خود سوار شد و حرکت کرد و چون به منطقهی سَرِفٌ رسید، ابراهیم بن عبید بن ام کلاب را دید، از او پرسید: چه خبر است؟ گفت: عثمان کشته شد. عایشه گفت: بگو پیر نادان کشته شد. سپس گفت: داستان و چگونگى آن را براى من نقل کن. گفت: مردم، عثمان و خانهاش را محاصره کردند و خودم دیدم که طلحه بر کار پیروز است و براى بیت المال قفل و کلیدهاى تازه مىساخت و آماده مىشد که مردم با او بیعت کنند، ولى همین که عثمان کشته شد مردم به على بن ابى طالب مایل شدند و حاضر نشدند به طلحه و هیچ کس دیگر توجه کنند و به جستجوى على (ع) پرداختند. طلحه و زبیر هم همراه ایشان بودند. آن دو برخاستند و بیعت کردند و من دست هر دو را دیدم که براى بیعت در دست على نهادند. سپس على به منبر رفت و سخنانى گفت که به خاطر ندارم و مردم همان روز همچنان که على بر منبر بود با او بیعت کردند و فرداى آن روز هم بیعت ادامه داشت و روز بعد، من از مدینه بیرون آمدم و دیگر نمىدانم پس از من چه اتفاقى افتاده است.
عایشه گفت: اى برادر بکرى! آیا تو خود دیدى که طلحه با على بیعت کرد؟
گفتم: به خدا سوگند خودم دیدم که طلحه با او بیعت کرد و همین که گفتم: طلحه و زبیر نخستین کسانى بودند که بیعت کردند، استرجاع بر زبان آورد و گفت: به خدا سوگند، این مرد [على] را دوست نمىدارم و على حقّ آن دو را غصب کرد و عثمان، خلیفهی خدا، مظلوم کشته شده است؛ استرها و باروبنه مرا برگردانید. و آنگاه به مکه بازگشت.(مفید،ص 97-95)
ابن قتیبه نقل میکند: وقتی خبر بیعت مردم با على به عایشه رسید، وى خارج مدینه بود. به عایشه گفتند: عثمان کشته شد و مردم با على بیعت کردند. عایشه در پاسخ گفت: از این که آسمان بر زمین افتد سرزنشى بر آسمان نیست. به خدا سوگند، عثمان مظلومانه کشته شد. من خواهان خون او هستم. عبید در پاسخ عایشه گفت: تو اولین کسى بودى که عثمان را سرزنش مىکردى و مردم را در مورد او به طمع انداختى تا جایى که در مورد او گفتى: بکشید نعثل را که گناهکار است.(ابن قتیبه،ج1،ص72 و ابن اعثم،ج2،ص 437و ابن اثیر، ج3،ص 206)
محمد بن ابی بکر، برادر عایشه، که شیعهی مخلص علی(ع) بود، معتقد بود که ناکثین، خونخواهی عثمان را بهانهای برای پیشبرد اهداف خویش قرار دادهاند و در بارهی آنان میگفت: «به خدا سوگند، کسی جز آنان قاتل عثمان نیست»(مفید،ص229)
امیر المؤمنین على (ع) از نیت عایشه خبر یافت، محمّد بن ابى بکر را خواند و گفت: شنیدهاى که خواهر تو عایشه چه اندیشه کرده است و چه خیال در خاطر گذرانیده؟ اولاً از خانه که خداى تعالى او را به ملازمت آن فرموده است، بیرون آمده و ثانیاً طلحه و زبیر را بر مخالفت من تحریک نموده، جمعیّتى ساخته و به عزیمت محاربت و منازعت من به جانب بصره رفته است.
محمّد چون این سخن را از امیرالمؤمنین على(ع) شنید، تحت تأثیر عواطف خویشاوندی قرار نگرفت و گفت: یا امیرالمؤمنین این امر سهل است. خداى عزّ و جلّ یار تو است، تو را پیروز گرداند. مسلمانان در خدمت و موافقت تویند. این کار به عون حقّ تعالى چنان که دل تو مىخواهد، کفایت شود و به مخلص رسد. إن شاء الله.(ابن اعثم، ج2،ص 457)
اصحاب جمل تصمیم به خروج گرفتند و به طرف بصره حرکت کردند. وقتی این خبر به امیرالمومنین علی(ع) رسید. او اصحاب خود: ابن عباس، محمد بن ابى بکر، عمار بن یاسر و سهل بن حنیف را فرا خواند و این موضوع و خبر تصمیم آن قوم را براى رفتن به بصره در اختیار ایشان نهاد و با آنان مشورت کرد. تصمیم بر این شد که امیرالمومنین علی(ع) با همراه اصحاب خود و سپاه از مدینه خارج شوند و از میان راه هم از کوفه و شهرهای دیگر هم نیروی کمکی بخواهند.
امیرالمومنین علی(ع) در راه نمایندگانی، از جمله محمدبنابیبکر را برای جمع آوری نیرو به سوی کوفه فرستادند. در مورد اعزام محمدبنابیبکرو نامه از طرف امام 7 به سوى کوفه، روایات و اقوال مختلفى است. اختلاف در این باره است که همراه محمدبنابیبکر، چه کسی به کوفه رفته است: محمد بن عون(طبری،ج4،ص 477) یا محمد بن جعفر (ابن اثیر،ج3،ص 223و ابن خلدون، ج2، ص612) یا محمد بن حنفیه(مفید،ص257) یا عمار( ابن قتیبه، ج 1،ص 84) یا عبدالله بن عباس(بلاذری، ج2، ص231) آنچه در کتب تاریخی درمورد محمدبنابیبکرآمده و قدر متیقن است، آن است که محمد به نمایندگی از طرف امیرالمومنین علی(ع) به سوی کوفه فرستاده شده بود. حضرت علی (ع) پس از این که خبر موثقی دربارهی موفقیت یا عدم موفقیت محمد بن ابیبکر و ابن عباس در جلب حمایت مردم کوفه دریافت نکرد، از «ذی قار»، امام حسن (ع) و عماریاسر را به کوفه گسیل کرد.(بلاذری، ج2، ص234)
در روز جنگ، امیرالمومنین علی(ع) محمدبنابیبکر را بر همهی پیاده نظام گماشت.(ابن اعثم، ج2، ص 468) او در طول جنگ رشادتهای فراوانی از خود نشان داد و ثور بن عدی، یکی از فرماندهان سپاه جمل را از پا درآورد.(همان)
امیرالمؤمنین على(ع) اجتماع مردم بصره را بر گرد شتر عایشه دید که چون مىگریزند، باز برمىگردند و در اطراف آن جمع مىشوند، به عمار، سعید بن قیس، قیس بن سعد بن عباده (ابن ابی الحدید، ج6، ص57 و امینی،ج2، ص 90) ، اشتر ابن بدیل، محمد بن ابى بکر و نظایر ایشان از بزرگان اصحاب خود فرمود: اینان تا هنگامى که این شتر برابرشان پا برجاست پایدارى مىکنند ولى اگر شتر از پاى در آید هیچکس پایدارى نخواهد کرد.
آنان با گروهى از نامداران به سوى شتر حمله بردند و بصری ها را از اطراف آن دور کردند و مردى از قبیله مراد کوفه، به نام اعین بن ضبیعه خود را به شتر رساند و پاشنههاى آن را قطع کرد. شتر بانگى سخت برآورد و میان کشتگان افتاد و هودج عایشه نگونسار شد. امیرالمؤمنین على7 روى به محمّد بن ابى بکر کرد و گفت: خواهر خویش را دریاب و مگذار که سواى تو کسى به حوالى هودج او گردد. (ابن اعثم، ج2،ص 482) محمد دست خود را داخل هودج کرد که به جامهی عایشه رسید و عایشه گفت انالله، تو کیستى؟ مادرت به عزایت بنشیند و بر سوگ تو گریه کند. گفت: من برادرت محمدم.(دینوری، ص 151) گفت: «کسى که از همهی مردم به تو نزدیک تر است و بیشتر از همه او را دشمن دارى، من محمد برادرت هستم». می گوید «آیا صدمهاى دیدهاى؟»(ابن کثیر،ج7،ص 244) گفت: «فقط تیرى به من خورده است که صدمهاى نزده است»(دینوری،ص 151). محمد بن ابى بکر نزد خواهرش عایشه آمد و گفت: آیا از رسول خدا نشنیدى که مىگفت: على با حقّ است و حقّ نیز با على است. ولى تو به خاطر خون عثمان با على جنگیدى.(ابن قتیبه، ج1،ص98) آنگاه على آمد و نزدیک او ایستاد و با چوب به تخت روان زد و گفت «اى حمیرا، پیامبر خدا گفته بود این طور کنى؟ مگر نگفته بود که در خانهات بنشینى؟ به خدا کسانى که تو را بیرون آوردند در حقّ تو به انصاف رفتار نکردند که زنان خود را در پرده نگه داشتند و تو را از پرده برون آوردند». آنگاه به برادر او محمد گفت تا وى را در خانهی صفیه دختر حارث بن طلحه عبدى فرود آورد.(مسعودی،ج2،ص267 و ابن اثیر، ج3،ص 255)
بعد از اتمام جنگ، امیرالمومنین علی به محمد بن ابی بکر فرمود: همراه خواهرت برو و او را به مدینه برسان و شتابان پیش من به کوفه برگرد. محمد گفت اى امیر مؤمنان مرا از این کار معاف فرما. امیرالمؤمنین علی7 فرمود: معافت نمىدارم و از آن چاره نیست. او همراه خواهر خود رفت و او را به مدینه رساند.(دینوری، ص252) و برادر عایشه، محمد بن ابى بکر را، با چهل تن از زنان گزیده بصره، با او همراه ساخت.( ابن اثیر، ج3، ص 258 و مفید، ص415)
۲ . محمد در جنگ صفین
بزرگ ترین فتنه ای که در زمان حکومت امیرالمومنین علی واقع شد، فتنهی جنگ صفین بود. آتش این جنگ که براثر لجبازی ها و ریاست طلبی های معاویه برافروخته گردید، تأثیر سرنوشت سازی در تاریخ اسلام برجا گذاشت.
امیرالمومنین علی(ع) بعد از اینکه آتش فتنهی جنگ جمل را خاموش کرد و بر آن پیروز شد، متوجه لجبازی های معاویه شد. امام علی (ع) در ابتدا او را با نامه نگاری ها( ابن مزاحم، ص 27 و ابن اعثم، ج2، ص 506) به صلح و دوستی دعوت کرد. اما او نپذیرفت. بعد از اتمام حجت های الهی برمعاویه و شامیان، امیرالمومنین على(ع) ، در 5 شوال سال 36 ق باسپاهی (ابن اعثم، ج2، ص 528 و مسعودی،ج2، ص 375) از کوفه به طرف صفین حرکت کرد. (وقعه الصفین، ص131 و مسعودی، ج2، ص374)
در بارهی حضور محمدبنابیبکر در جنگ صفین اختلاف نظر وجود دارد. برخی بر این باورند که محمدبنابیبکر در جنگ صفین شرکت نداشت. جواد سلیمانی در کتاب خویش «حیات فردی و اجتماعی محمدبن ابی بکر» می نویسد: صفین یک ماه پس از انتصاب محمدبنابیبکر به استانداری مصر اتفاق افتاد. ازطرفی، وقتی که قیس بن سعد از حکومت مصر عزل شد، حضور او در جنگ صفین در منابع ذکر شده است. بنابر این محمد در جنگ حضور نداشت. در جنگ صفین از طرف شامی ها شعار دادند: الطیب بن الطیب؛ عبیدالله بن عمر با ماست. در مقابل عراقی ها فریاد زدند: بل هو خبیث بن الطیب والطیب بن الطیب؛ محمدبنابیبکر با ماست.( ابن اعثم،ج3،ص38 و دینوری، ص178) جواد سلیمانی همچنین این را دلیل بر حضور محمد بن ابیبکر در جنگ نمی داند، بلکه گوید: منظور عراقی ها این بود که محمدبنابیبکر از طرفداران ماست. نه این که محمد در جنگ حضور داشت.(سلیمانی، ص 48)
شواهد دالّ بر این است که محمد بن ابیبکر در جنگ صفین در سپاه امیرالمؤمنین علی(ع) حضور داشت و علیه معاویه جنگید.(ابن عبدالبر،ج2،ص 422 )
1. وقتی که محمدبنابیبکر وارد مصر شد، هنوز یک ماه تمام نشده بود، که به اهل خَرِبْتا که قیس با آنان مسالمت آمیز رفتار کرده بود، دستور داد یا اطاعت کنند و یا از مصر خارج شوند.(طبری،ج4،ص 557) آنها حاضر به بیعت با محمدبنابیبکر نبودند. ازطرفی، هنوز جرأت مخالفت نداشتند. بنابر این آنها باید از مصر خارج میشدند. بنابر روایتی که کندی از عبدالکریم بن حارث نقل می کند، بین محمد و اهل خَرِبْتا پیمان صلحی بسته شد و آنان پذیرفتند که به فسطاط، مقرّ حکومت محمد وارد نشوند و پس از آن به سرزمینهای تحت حاکمیت معاویةبنابیسفیان کوچ کرده، به او پیوستند.(مقریزی، ج4، ص156)
2. این اخطار محمدبنابیبکر به مخالفان و خروج آنها از مصر، قبل از جنگ صفین بود. شواهد تاریخی نشان می دهد مخالفان به معاویه پیوستند و در جنگ صفین شرکت کردند. رهبران مخالفانِ محمدبنابیبکر که اهل خَرِبْتا بودند عبارتند از: یزید بن حارث بن مدلجی کنانی (ابن تغری، ج1، ص 98)، معاویه بن خدیج، مسلمة بن مخلد، بسر بن ابی ارطاة.(طبری، ج4، ص 553)
3. منقری نقل میکند: معاویة بنابیسفیان برای جنگ صفین مسلمة بن مخلد را که از مخالفان محمدبنابیبکربود، دعوت کرد. او هم این دعوت را پذیرفت.(ابن مزاحم، ج446) معاویه او را به سردارى فلسطینیان در جناح چپ لشکر(ابن مزاحم، ص 206) و بسربن ابی ارطاة عامرى را به سردارى دنبالهی سپاه گماشت.(همان، ص157) و یزید بن حارث را نیز به سردارى غسّانیان اردن (همان، ص207) بسربن ارطاة و معاویة بن حدیج هنگام نوشتن پیمان نامهی آتش بس، از طرف معاویه حضور داشتند.(همان، ص507)
4. محمدبنابیبکر در ابتدا توانست مخالفان را از مصر خارج کند. مخالفان نیز جرأت مخالفت یا لشکرکشی را نداشتند. آنها موقتاً از مصر خارج شدند. محمد هم عبدالله بن ابی حرمله بلوی را جهت حفظ امنیت شهر به عنوان رئیس شرطه منصوب کرد. (الکندی، ص 34) تمامی این اتفاقات بعد از ورود محمدبنابیبکر به مصر و قبل از جنگ صفین اتفاق افتاد، چرا که مخالفان در جنگ صفین حضور داشتند. مخالفان از مصر خارج شدند و به معاویه ملحق شدند.
5. برطبق شواهد و دلایلی که ذکر شد، مصر، قبل از جنگ صفین خالی از مخالفان شده بود. معاویه بن ابی سفیان و عمروعاص نیز در شام- همسایه¬ی مصر - نبودند. بنابراین بعید است که محمدبنابیبکر در جنگ شرکت نکرده باشد؛ زیرا خطری حکومت را تهدید نمی کرده و جنگ صفین نیز جنگی سرنوشت ساز، برای دو سپاه بوده است. شواهد دیگری هم حضور محمدبنابیبکر را در جنگ صفین تأیید می کند، مانند:
6. وقتی که مردم عراق برای جنگ آماده شدند امام علی (ع) خطاب به آنها فرمود: أیها الناس، إنما بایع معاویة أهل الشام، و لیس له غیرهم ولیّ و لا نصیر، و إنکم أهل الحجاز، و أهل العراق، و أهل الیمن، و أهل مصر...( ابن قتیبه، ج1، ص 124) ای مردم، شامیان با معاویه بیعت کردهاند و معاویه، یاری دهنده¬ای جز آنان ندارد. شما مردم حجاز و عراق و یمن و مصر هستید. خطبهی امام علی(ع) نشان میدهد که مردم مصر در جنگ صفین حضور داشتند و محمدبنابیبکر، مصریان را همراهی می¬کرد؛ زیرا امام علی(ع) به تمام کارگزاران خود نامه نوشته بود که به سپاه او بپیوندند.
7. ابن قتیبه نقل میکند: زمانی که سپاه امیرالمومنین علی(ع) آمادهی حرکت به شام شد، مالک اشتر را بر مقدمهی لشکر و شریح بن هانى را بر کنارهی آن و محمد بن ابى بکر را بر مهاجران و انصار و عبدالله بن عباس را بر مردم بصره، عبدالله بن جعفر را بر مردم کوفه و عمار یاسر را بر گروه سواران و حسن بن على(ع) را بر قلب لشکر گماشت.(ابن قتیبه، ج1، ص124)
8. در ادامهی جنگ، هنگامی که معاویه، عبیدالله بن عمر بن خطاب را با سپاهی منظم به جنگ امام علی (ع) فرستاد، امام محمدبن ابوبکر را با سپاهی از سواران به سوی او گسیل کرد و با جنگی که میانشان درگرفت تعداد زیادی از دو طرف کشته شدند. (ابن اعثم، ج3، ص23) محمد در جریان صفین رشادتهای بسیاری از خود نشان داد و تعداد زیادی از شامیان را از بین برد.( ابن اعثم، ج3، ص 24)
9. او در جریان جنگ همراه امام حسن(ع) و امام حسین7(ع) در سپاه حضرت علی (ع) بود و آن حضرت وی را فرمانده میسرهی سپاه خویش قرار داده بود. (همان، ص25) وجود محمد در سپاه امام علی (ع) نقطهی قوتی به شمار میآمد. سپاه امام علی (ع) در اشعار خود علیه شامیان این رجز را میخواندند: « هان، پاک، پسر پاک، محمد بن ابیبکر، همراه ماست». (دینوری،ص158 و ابن مزاحم، ص 293 و ابن اعثم، ج3،ص 38)
بنابر شواهد و دلایل مذکور، محمدبنابیبکر به دعوت امام، در جنگ صفین حضور داشته است.
جنگ صفین 110 روز طول کشید و 17 صفر ۳۷ق. به پایان رسید. 90 حمله در این مدت، صورت گرفت و 000/70 نفر کشته شدند؛ 000/45 نفر از لشکر معاویه و 000/25 نفر از سپاه امام علی (ع) .(مسعودی،ج2،ص352)
نتیجه
آغاز خلافت امیرالمومنین علی (ع) که با کشته شدن خلیفهی سوم، رقم خورد، با مشکلات فراوانی رو به رو بود. فتنهگران و فرصت طلبان به بهانهی کشته شدن عثمان، خلافت امام علی(ع) را انکار کردند و جنگ ها و فتنه ها به راه انداختند. جنگ جمل و صفین و سقوط مصر از آثار این فتنه ها بود. محمدبنابیبکر در وقایع مهم دورهی خلافت امام علی(ع) ، نقش آفرینی داشت. در جنگ جمل که به رهبری خواهرش عایشه در مقابل امیرالمومنین علی (ع) به راه افتاد، از جانب امام علی (ع)، علیه خواهرش جنگید. او حقّ را با احساسات و عواطف خویشاوندی، معامله نکرد. محمد در جنگ جمل نزد عایشه رفته، یادآوری کرد که آیا از رسول خدا 9 نشنیدى که مىگفت: على با حقّ است و حقّ نیز با على است.
حضور محمد درجنگ جمل، برای امام علی (ع) حائز اهمیت بود ؛ زیرا زمانی که امام علی (ع) بر اصحاب جمل مسلط شد، توانست به واسطهی حضور محمد، به عایشه رسیدگی کند. عایشه امّ المؤمنین خوانده میشد و تنها محمدبنابیبکر، در این جنگ به ایشان محرم بود. امام علی(ع) ، عایشه را در پناه محمد و چهل تن از زنان برگزیدهی بصره، همراه ساخت
مهم¬ترین منصب محمدبنابیبکر در دورهی خلافت امام علی (ع) ، حکومت بر مصر - از جانب امام - بود. بنابر شواهد تاریخی، محمد در ابتدا، به خوبی از عهدهی ادارهی حکومت مصر برآمده و توانست برای یاری امیرالمؤمنین علی (ع) نیرو و لشگری به جنگ صفین بفرستد. طبق شواهد و دلایل معتبر، خود محمد نیز در جنگ صفین حضور داشت. حضور او در جنگ صفین، برای سپاهیان امام علی(ع) نقطهی قوتی بر دشمن محسوب میشد.
منابع
1. ا بن قتیبة دینوری، ابو محمد عبدالله بن مسلم بن قتیبة دینوری(ت ۲۷۶ ق.)، الإمامةوالسیاسة، تحقّیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1410/1990.
2. ابن ابی الحدید، أبو حامد عز الدین عبدالحمید بن محمد بن أبی الحدید مدائنی(متوفی 656 ق.)، شرحنهجالبلاغة(ابنأبیالحدید)، مصحح: محمد ابو الفضل ابراهیم، مکتبة آیت الله المرعشی النجفی العامة، قم، ط الاولی، ۱۳۷۸ش، ج 6 ، ص 53.
3. ابن اعثم کوفى، ابو محمّد احمد بن على اعثم کوفى الکندى(ت نحو ۳۱۴ ق.)، الفتوح، تحقّیق على شیرى، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/1991.
4. ابن حجر ، احمد بن علی بن محمد، ابو الفضل عسقلانی شافعی،الاصابة فی تمییزالصحابة، تحقّیق عادل احمد عبد الموجود و على محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ط الأولى، 1415/1995.
5. ابن قتیبة، ابو محمد عبدالله بن مسلم بن قتیبة دینوری(ت ۲۷۶ ق.)، الامامة والسیاسة (معروف به تاریخ الخلفاء)، تحقّیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1410/1990.
6. ابن کثیر، أبو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقى (م 774 ق. )، البدایةوالنهایة، بیروت، دار الفکر، 1407/ 1986.
7. الأخبارالطوال، تحقّیق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، 1368ش.
8. بلاذری، ابو الحسن (ابوبکر یا ابو جعفر) احمد بن یحیى بن جابر بن داود( ت ۲۷۹ ق.)، أنسابالأشراف، تحقّیق سهیل زکار و ریاض زرکلى، بیروت، دار الفکر، ط الأولى، 1417/1996.
9. تاریخنامهطبرى، تحقیق محمد روشن، تهران، جلد 1و2 سروش، چ دوم، 1378ش.
10. جوادسلیمانی، حیات فردی واجتماعی محمد بن ابی بکر، انتشارات امیری، قم، چاپ اول، سال ۱۳۷۷ش.
11. حِتّی، فلیپ خوری، تاریخ عرب، مترجم ابوالقاسم پاینده، انتشارات علمی وفرهنگی، چاپ سوم، ۱۳۸۰ش.
12. دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود دینوری،(ت ۲۸۲ ق.)، الأخبارالطوال، تحقّیق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، 1368ش.
13. طبری، ابو جعفر محمد بن جریرطبری(ت ۳۱۰ ق.)، تاریخ الرسل الامم والملوک (معروف به تاریخ الطبری)، تحقّیق محمد أبو الفضل ابراهیم، دار التراث، بیروت، ط الثانیة، 1387/1967.
14. الکندی، ابوعمرمحمد بن یوسف بن یعقوب الکندی، ولاة مصر، تحقیق: ابوالحسن احمد فرید المزید و ابو عبدالله محمد حسن محمد اسماعیل، دارالکتابهای العلمیة، بیروت، ط الاولی، ۲۰۰۳م. ۱۴۲۴ق.
15. مسعودی، علی بن الحسین(ت ۳۴۶ ق.)، التنبیهوالإشراف، تصحیح عبد الله اسماعیل الصاوى، القاهرة، دار الصاوی، بى تا،افست قم: مؤسسة نشر المنابع الثقافة الاسلامیة.
16. مسعودی، علی بن الحسین(ت ۳۴۶ ق.)، مروج الذهب و معادن الجواهر، تحقّیق اسعد داغر، دار الهجرة، قم، چاپ دوم، 1409.
17. مفید، ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی( 413 ق. )، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، تحقیق: علی میرشریفی، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول 1413ق.
18. منقرى، ابو الفضل نصر بن مزاحم بن سیار منقرى (ت ۲۱۲ ق.)، وقعة صفین، تحقّیق عبد السلام محمد هارون، القاهرة، المؤسسة العربیة الحدیثة، الطبعة الثانیة، 1382، افست قم، منشورات مکتبة المرعشى النجفى، 1404.
منبع مقاله:
دوفصلنامه علمی - تخصصی مطالعات تاریخی امتاسلامی
س2، ش4، بهار و تابستان 1395
صفحات 97 تا 110
Quarterly Journal Historical Studies of Islamic Community
Vol.2 No.4 fall & winter 2014
P 97 - 110